با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Beads

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
(تسبیح یا گردنبند یا هرچیزی که به صورت دانه باشد مثل عرق) مهره، دانه
- Beads of sweat trickled down his face.
- دانه‌های عرق از گردنش سرازیر بود.
- You don't have your beads on this evening.
- امروز بعد از ظهر گردنبندت را نینداختی.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beads

  1. noun string of small, often round, objects
    Synonyms: chaplet, choker, necklace, necklet, pearls, pendant, rosary, wampum

Idioms

ارجاع به لغت beads

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beads» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beads

لغات نزدیک beads

پیشنهاد بهبود معانی