امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Beckon

ˈbekən ˈbekən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    beckoned
  • شکل سوم:

    beckoned
  • سوم‌شخص مفرد:

    beckons
  • وجه وصفی حال:

    beckoning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
اشاره، اشاره کردن (با سر یا دست)، با اشاره صدا زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He beckoned me to follow him.
- اشاره کرد که دنبالش بروم.
- Wealth and fame beckoned her.
- ثروت و شهرت او را شیفته کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beckon

  1. verb call, signal, or lure
    Synonyms:
    allure ask attract bid coax command demand draw entice gesticulate gesture invite motion nod pull sign summon tempt wave

ارجاع به لغت beckon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beckon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beckon

لغات نزدیک beckon

پیشنهاد بهبود معانی