با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bedeck

bɪˈdek bɪˈdek
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
ادبی تزئین کردن، آراستن، زینت دادن، مزین شدن
- The carnival was bedecked with colorful banners and balloons.
- کارناوال با بنرهای رنگارنگ و بادکنک تزئین شده بود.
- He was a great warrior bedecked in finery.
- او یک جنگجوی بزرگ بود که با زیورآلات مزین شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bedeck

  1. verb To furnish with decorations
    Synonyms: adorn, decorate, ornament, deck, embellish, festoon, trim, array, dress, caparison, garnish, gem, grace, lard, bedight

ارجاع به لغت bedeck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bedeck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bedeck

لغات نزدیک bedeck

پیشنهاد بهبود معانی