با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bedraggle

bəˈdræɡl̩ bɪˈdræɡl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
خیس کردن، روی زمین کشیدن و چرک کردن، کثیف کردن
- the bedraggled clothes of those beggars
- لباس‌های گل‌آلود آن گدایان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bedraggle

  1. verb Make wet and dirty, as from rain
    Synonyms: draggle

ارجاع به لغت bedraggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bedraggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bedraggle

لغات نزدیک bedraggle

پیشنهاد بهبود معانی