با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bedside

ˈbedsaɪd ˈbedsaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bedsides

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
کنار بستر، بالین
- The nurse stood by the bedside.
- پرستار در کنار بستر ایستاد.
- a bedside table
- میز کنار بستر
- Dr. David has good bedside manners.
- دکتر دیوید نسبت به بیماران بستری خوش‌رفتار است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bedside

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bedside» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bedside

لغات نزدیک bedside

پیشنهاد بهبود معانی