با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Begrudge

bɪˈɡrʌdʒ bɪˈɡrʌdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    begrudged
  • شکل سوم:

    begrudged
  • سوم شخص مفرد:

    begrudges
  • وجه وصفی حال:

    begrudging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
غرولند کردن، غبطه خوردن، مضایقه کردن
- to begrudge others' wealth
- به ثروت دیگران غبطه خوردن
- He begrudges her every cent.
- از دادن یک شاهی به او مضایقه می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد begrudge

  1. verb wish that someone did not have
    Synonyms: be jealous, be reluctant, be stingy, covet, eat one’s heart out, envy, grudge, pinch, resent, stint

ارجاع به لغت begrudge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «begrudge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/begrudge

لغات نزدیک begrudge

پیشنهاد بهبود معانی