با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bejewel

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
به جواهر آراستن، گوهرین کردن، مرصع کردن (بیشتر به‌صورت اسم مفعول به‌کار می‌رود)، گهر‌نشان کردن
- a rich lady with bejeweled hands
- زنی ثروتمند با دستانی پر از جواهر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bejewel

  1. verb Adorn or decorate with precious stones
    Synonyms: jewel

ارجاع به لغت bejewel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bejewel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bejewel

لغات نزدیک bejewel

پیشنهاد بهبود معانی