با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Beleaguer

bəˈliːɡər bɪˈliːɡə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    beleaguered
  • شکل سوم:

    beleaguered
  • سوم شخص مفرد:

    beleaguers
  • وجه وصفی حال:

    beleaguering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
محاصره کردن، احاطه کردن
- a beleaguered city
- شهر در محاصره
- She was beleaguered by naughty children.
- بچه‌های شیطان او را به ستوه آوردند.
- A beleaguered space program.
- برنامه‌ی فضایی که از هر سو با اشکال مواجه است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beleaguer

  1. verb harass, besiege
    Synonyms: annoy, badger, bedevil, beset, blockade, bother, gnaw, harry, nag, persecute, pester, plague, put upon, set upon, siege, storm, tease, vex, worry

ارجاع به لغت beleaguer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beleaguer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beleaguer

لغات نزدیک beleaguer

پیشنهاد بهبود معانی