با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Belie

bɪˈlaɪ bɪˈlaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
افترا زدن (به)، بد وانمود کردن، دروغ گفتن، دروغگو درآمدن، خیانت کردن به، عوضی نشان دادن
- Her smile belies her anger.
- لبخند او خشم وی را پنهان می‌کند.
- His cheerful manner belied his real feelings.
- رفتار شاد او احساسات واقعی او را مستور می‌کرد.
- War belied any hope for reconciliation.
- جنگ هرگونه امید برای آشتی را از بین برد.
- His cruelty belied his kind words.
- سنگدلی او دروغ بودن کلمات محبت‌آمیز او را نشان داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد belie

  1. verb disprove
    Synonyms: confute, contradict, contravene, controvert, deny, disaffirm, disagree, explode, gainsay, negate, negative, oppose, repudiate
    Antonyms: attest, prove
  2. verb deceive
    Synonyms: color, conceal, disguise, distort, falsify, garble, give the lie to, gloss over, hide, miscolor, mislead, misrepresent, misstate, pervert, trump up, twist, warp
    Antonyms: be honest

ارجاع به لغت belie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «belie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/belie

لغات نزدیک belie

پیشنهاد بهبود معانی