امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bellied

American: ˈbelid British: ˈbelid
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
شکم‌دار، دارای شکم به‌خصوص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a red-bellied bird
- پرنده‌ی سینه‌سرخ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bellied

  1. verb To curve outward past the normal or usual limit
    Synonyms:
    protruded unfolded projected pouched overhung jutted bulged beetled ballooned bagged swollen
  1. adjective Curving outward
    Synonyms:
    bellying bulbous bulging pouched bulgy protuberant ventricose
  1. adjective Having a belly; often used in combination
    Antonyms:
    bellyless

ارجاع به لغت bellied

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bellied» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bellied

لغات نزدیک bellied

پیشنهاد بهبود معانی