امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Belted

American: ˈbeltɪd British: ˈbeltɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    belts
  • وجه وصفی حال:

    belting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دارای کمربند، حمایل دار، ممتاز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a belted knight
- اشرافی ممتاز، اشرافی حمایل‌بند
- a belted jacket
- کت کمربنددار
- a belted tire
- (اتومبیل) تایر تسمه‌دار
adjective
دارای بند یا نوار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد belted

  1. verb To take into the mouth and swallow (a liquid)
    Synonyms:
    swigged supped quaffed imbibed drunk
  1. verb To deliver a powerful blow to suddenly and sharply
    Synonyms:
    clouted pasted conked walloped clipped bopped biffed whopped whammed whacked thwacked struck socked smitten smashed slugged slogged slammed popped knocked hit caught bashed
  1. verb Hit hard
    Synonyms:
    rung girdled encompassed whacked surrounded striped stripped marked invested girt encircled banded clobbered circuited circled compassed blown beaten bashed
    Antonyms:
    tapped patted
  1. adjective Having or provided with a belt
    Antonyms:
    unbelted

ارجاع به لغت belted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «belted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/belted

لغات نزدیک belted

پیشنهاد بهبود معانی