امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bemuse

bəˈmjuːz bɪˈmjuːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bemused
  • شکل سوم:

    bemused
  • سوم‌شخص مفرد:

    bemuses
  • وجه وصفی حال:

    bemusing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
گیج کردن، غرق افکار شاعرانه کردن، به فکر انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He was bemused by the city's traffic system.
- او اصلاً از وضع ترافیک شهر سر در نمی‌آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bemuse

  1. verb confuse
    Synonyms:
    addle amaze bewilder daydream daze gather wool moon muddle overwhelm paralyze perplex pipe dream puzzle stun stupefy
    Antonyms:
    clear up enlighten explain illuminate tell

ارجاع به لغت bemuse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bemuse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bemuse

لغات نزدیک bemuse

پیشنهاد بهبود معانی