امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Besieged

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
محصور، احاطه‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد besieged

  1. verb To trouble persistently from or as if from all sides
    Synonyms: attacked, solicited, plagued, pestered, importuned, harried, beset, trapped, surrounded, stormed, sieged, beleaguered, pressed, obsessed, nagged, hounded, hemmed, environed, encompassed, harassed, crowded, confined, blockaded, bedevilled, assaulted, assailed, annoyed, badgered
  2. verb Surround so as to force to give up
    Synonyms: blockaded, sieged, circumvented, beset, invested, surrounded, beleaguered
  3. verb To surround and advance upon
    Synonyms: enclosed, hemmed, hedged, enveloped

ارجاع به لغت besieged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «besieged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/besieged

لغات نزدیک besieged

پیشنهاد بهبود معانی