امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bestiality

ˌbestiˈælət̬i ˌbestiˈæləti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
جانورخویی، حیوانیت، وحشی گری، حیوان صفتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She considered love the worst kind of bestiality.
- او عشق را بدترین نوع ددمنشی می‌پنداشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bestiality

  1. noun Degrading, immoral acts or habits
    Synonyms: corruption, depravity, flagitiousness, immorality, perversion, turpitude, vice, villainousness, villainy, wickedness
  2. noun A cruel act or an instance of cruel behavior
    Synonyms: barbarity, brutality, cruelty, inhumanity, savagery, truculence, truculency
  3. noun Sexual activity between a person and an animal
    Synonyms: zooerastia, zooerasty

ارجاع به لغت bestiality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bestiality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bestiality

لغات نزدیک bestiality

پیشنهاد بهبود معانی