با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bicycle

ˈbaɪsɪkl ˈbaɪsɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bicycled
  • شکل سوم:

    bicycled
  • سوم شخص مفرد:

    bicycles
  • وجه وصفی حال:

    bicycling
  • شکل جمع:

    bicycles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
دوچرخه
- My friend gifted me a bicycle for my birthday.
- دوستم برای تولدم یک دوچرخه به من هدیه داد.
- I prefer to commute to work on my bicycle instead of driving.
- ترجیح می‌دهم به جای رانندگی با دوچرخه به سر کار بروم.
- He rented a bicycle to explore the city.
- او برای گشت‌و‌گذار در شهر دوچرخه‌ای را کرایه کرد.
verb - intransitive
دوچرخه‌سواری کردن
- He bicycled all day.
- او تمام روز را دوچرخه‌سواری کرد.
- She learned to bicycle when she was just five years old.
- او دوچرخه‌سواری را وقتی که تنها پنج‌ساله بود یاد گرفت.
verb - transitive
حرکت دادن پاها مثل رکاب زدن با دوچرخه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bicycle

  1. noun pedal-driven recreational vehicle
    Synonyms: bike, cycle, tandem, two-wheeler, velocipede, wheels

ارجاع به لغت bicycle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bicycle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bicycle

لغات نزدیک bicycle

پیشنهاد بهبود معانی