امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Billet

ˈbɪlɪt ˈbɪlɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    billetted
  • شکل سوم:

    billetted
  • سوم‌شخص مفرد:

    billets
  • وجه وصفی حال:

    billetting
  • شکل جمع:

    billets

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
اجازه‌نامه، ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، ورقه رأی را ثبت کردن، اجازه‌نامه جا و خوراک صادر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- His billet was next to the ship's engine room.
- جای خواب او مجاور موتورخانه‌ی کشتی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد billet

  1. noun A post of employment
    Synonyms:
    berth place position office appointment job note post spot situation ballot bar bearing camp canton document dwelling enroll firewood harbor house hut letter lodge slot log loop notice order pass pollack gig short letter quarter quarters requisition residence slab strip ticket line
  1. verb To provide with often temporary lodging
    Synonyms:
    quarter accommodate bed berth bestow board bunk domicile harbor house lodge put up room canton

ارجاع به لغت billet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «billet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/billet

لغات نزدیک billet

پیشنهاد بهبود معانی