با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bison

ˈbaɪsn ˈbaɪsn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bison

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی گاومیش کوهان‌دار (آمریکایی یا اروپایی)، بیزون
- The bison grazed peacefully in the meadow.
- گاومیش کوهان‌دار با آرامش در چمنزار چرا می‌کرد.
- A herd of wild bison roamed freely across the plains.
- گله‌ای از گاومیش‌ کوهان‌دار وحشی آزادانه در سراسر دشت پرسه می‌زدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bison

  1. noun buffalo
    Synonyms: American buffalo, wisent, American bison

ارجاع به لغت bison

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bison» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bison

لغات نزدیک bison

پیشنهاد بهبود معانی