امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blackmail

ˈblækmeɪl ˈblækmeɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blackmailed
  • شکل سوم:

    blackmailed
  • سوم‌شخص مفرد:

    blackmails
  • وجه وصفی حال:

    blackmailing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
باج‌گیری، باج‌خواهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The celebrity was a target of blackmail.
- سلبریتی هدف باج‌گیری بود.
- Blackmail is a serious crime that can result in imprisonment.
- باج‌خواهی جرم سنگینی است که می‌تواند منجر به حبس شود.
verb - transitive C2
حق‌السکوت خواستن، باج‌سبیل خواستن، اخاذی کردن
- The judge would not be blackmailed by anyone.
- قاضی به هیچ‌کس باج‌سبیل نمی‌داد.
- He threatened to blackmail her.
- تهدید کرد که از او حق‌السکوت می‌خواهد.
noun
حق‌السکوت، باج‌سبیل
- Hassan demanded a blackmail from the bribetaking employee.
- حسن از کارمند رشوه‌خوار حق‌السکوت خواست.
- The blackmail demanded by the criminal was exorbitant.
- باج‌سبیل درخواست‌شده‌ی تبهکار بسیار زیاد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blackmail

  1. noun intimidation for money; money to quiet informer
    Synonyms:
    bribe bribery exaction extortion hush money milking payoff protection ransom slush fund tribute
  1. verb intimidating for money
    Synonyms:
    badger bleed coerce compel demand exact extort force hold to ransom milk put the shake on ransom shake shake down squeeze threaten

ارجاع به لغت blackmail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blackmail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blackmail

لغات نزدیک blackmail

پیشنهاد بهبود معانی