با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Blameworthy

ˈbleɪmˌwɜrːði ˈbleɪmˌwɜːði
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مقصر، مجرم، گناهکار، سزاوار سرزنش
- He is not at all blameworthy.
- او اصلاً تقصیر کار نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blameworthy

  1. adjective deserving blame
    Synonyms: culpable, blamable, censurable, responsible, guilty, blameful, at fault
    Antonyms: blameless, inculpable, innocent

ارجاع به لغت blameworthy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blameworthy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blameworthy

لغات نزدیک blameworthy

پیشنهاد بهبود معانی