امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bland

blænd blænd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    blander
  • صفت عالی:

    blandest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
ملایم، شیرین و مطلوب، نجیب، آرام، بی‌مزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- bland optimism
- خوش‌بینی ملایم
- He is a bland courteous man.
- او مردی میانه‌رو و مؤدب است.
- bland medicine
- داروی ملایم
- a bland smile
- لبخند خوشایند
- The patients were given nothing but bland, watery soup.
- به بیماران چیزی جز سوپ بی‌مزه و آبکی نمی‌دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bland

  1. adjective tasteless; undistinctive
    Synonyms:
    banal blah boring dull dull as dishwater flat flavorless ho hum humdrum insipid milk-and-water monotonous nerdy nothing pabulum sapless tame tedious unexciting uninspiring uninteresting unstimulating vanilla vapid waterish watery weak wimpy wishy-washy zero
    Antonyms:
    delicious distinctive sharp tasty yummy
  1. adjective friendly, gracious
    Synonyms:
    affable amiable civilized congenial courteous gentle good-natured ingratiating oily pleasant smooth suave unctuous unemotional urbane
    Antonyms:
    blase dull unfriendly ungracious
  1. adjective mild, temperate
    Synonyms:
    balmy calm calmative clear lenient mollifying nonirritant nonirritating smooth soft soothing
    Antonyms:
    bitter caustic severe sharp zingy

Phrasal verbs

  • bland out

    (عامیانه) عاری از ویژگی کردن، بی‌مزه کردن، مزه‌ی چیزی را بردن

ارجاع به لغت bland

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bland» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bland

لغات نزدیک bland

پیشنهاد بهبود معانی