گذشتهی ساده:
blazedشکل سوم:
blazedسومشخص مفرد:
blazesوجه وصفی حال:
blazingشکل جمع:
blazesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(ناگهان) شعله زدن، زبانه کشیدن، اخگر افشانی کردن
(قدیمی) برملا کردن، اعلام کردن، فاش کردن
1- پیاپی تیر خالی کردن 2- با حرارت سخن گفتن
blaze a way (or path, etc.) in
پیشگام بودن یا شدن، ابداع کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blaze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blaze