امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blazon

ˈbleɪzn ˈbleɪzn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
اعلام کردن، جلوه دادن، منتشرکردن، آراستن، نشان خانوادگی، سپر، پرچم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The boat's name had been blazoned on her bow.
- نام کشتی به‌طور چشمگیری بر سینه‌ی آن نقش شده بود.
- The media blazoned his film as the "epic of the century."
- رسانه‌ها با جار و جنجال فیلم او را «حماسه‌ی قرن» نامیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blazon

  1. verb To make (information) generally known
    Synonyms:
    broadcast emblazon advertise blaze adorn announce bruit blare circulate boast disseminate deck declare noise depict description promulgate display propagate embellish spread exhibit inscribe proclaim publish show
  1. noun The official symbols of a family, state, etc.
    Synonyms:
    coat-of-arms arms etalage blazonry

ارجاع به لغت blazon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blazon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blazon

لغات نزدیک blazon

پیشنهاد بهبود معانی