امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bleach

bliːtʃ bliːtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bleached
  • شکل سوم:

    bleached
  • سوم‌شخص مفرد:

    bleaches
  • وجه وصفی حال:

    bleaching
  • شکل جمع:

    bleaches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb uncountable
سفید شدن به‌وسیله‌ی شستن با وسایل شیمیایی، سفیدکردن، ماده‌ای که برای سفید کردن (هرچیزی)به‌کار رود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the sun-bleached sand of that quiet beach
- شن‌های آن ساحل آرام که خورشید آن‌ها را سفید کرده بود
- She has bleached her hair.
- او گیسوی خود را کم‌رنگ (دکلره) کرده است.
- the best bleach for my hair
- بهترین ماده‌ی رنگ‌بر برای گیسوی من
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bleach

  1. verb whiten
    Synonyms:
    achromatize blanch blench decolor decolorize etiolate fade grow pale lighten make pale peroxide wash out
    Antonyms:
    blacken darken yellow

ارجاع به لغت bleach

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bleach» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bleach

لغات نزدیک bleach

پیشنهاد بهبود معانی