با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Blindfold

ˈblaɪndfoʊld ˈblaɪndfəʊld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blindfolded
  • شکل سوم:

    blindfolded
  • سوم شخص مفرد:

    blindfolds
  • وجه وصفی حال:

    blindfolding
  • شکل جمع:

    blindfolds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb
چشم‌بند، چشم‌بسته ،چشم بستن
- The thieves put handcuffs on him and blindfolded him too!
- دزدان دستبند به دستش زدند و چشمانش را هم بستند!
- Interrogating prisoners blindfolded is inhumane.
- بازپرسی از زندانی چشم بسته غیرانسانی است.
- Do not invest your money blindfolded!
- پول خود را نسنجیده سرمایه‌گذاری نکن!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blindfold

  1. noun Wearing a blindfold
    Synonyms: blindfolded, bandage, blinder, blink, concealed, dark, darken, heedless, obscure, reckless

ارجاع به لغت blindfold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blindfold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blindfold

لغات نزدیک blindfold

پیشنهاد بهبود معانی