با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bloodbath

ˈblʌdbæθ ˈblʌdbɑːθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular
قتل‌عام، خونریزی، کشتار، حمام خون
- The battle turned into a gruesome bloodbath, leaving no survivors.
- این نبرد به یک حمام خون وحشتناک تبدیل شد که هیچ بازمانده‌ای بر جای نگذاشت.
- Throwing stones led to a terrible bloodbath.
- پرتاب سنگ منجر به خونریزی وحشتناکی شد.
noun
اقتصاد فاجعه‌ی اقتصادی (بزرگ)
- Many businesses faced bankruptcy during the bloodbath that ensued after the recession hit.
- بسیاری از کسب‌وکارها در جریان فاجعه‌ی اقتصادی بزرگی که پس‌از رکود اقتصادی به وجود آمد، با ورشکستگی مواجه شدند.
- The stock market crash led to a bloodbath, causing widespread economic turmoil.
- سقوط بازار سهام به یک فاجعه‌ی اقتصادی بزرگ منجر شد و باعث آشفتگی اقتصادی گسترده شد.
noun
مبارزه (خشونت‌آمیز)
- The election turned into a political bloodbath, with candidates fiercely attacking each other's character.
- انتخابات به مبارزه‌ای سیاسی تبدیل شد و نامزدها به‌شدت به شخصیت یکدیگر حمله کردند.
- The boxing match escalated into a brutal bloodbath, leaving both fighters heavily injured.
- مسابقه‌ی بوکس به مبارزه‌ای وحشیانه تبدیل شد و هر دو مبارز به‌شدت مجروح شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bloodbath

  1. noun The savage killing of many victims
    Synonyms: carnage, bloodletting, massacre, bloodshed, slaughter, butchery, purge, pogrom, war, battue

ارجاع به لغت bloodbath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bloodbath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bloodbath

لغات نزدیک bloodbath

پیشنهاد بهبود معانی