با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Blue Ribbon

ˈbluːˈrɪbən bluːˈrɪbən
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): blue-ribbon

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
روبان آبی (نشان برتری یا نشان امتیاز)
- The athlete proudly displayed her blue ribbon after winning the marathon.
- این ورزشکار پس از پیروزی در ماراتن با افتخار روبان آبی خود را به نمایش گذاشت.
- The singer's stunning performance earned her the blue ribbon in the music festival.
- اجرای خیره‌کننده‌ی این خواننده، نشان برتری را در جشنواره‌ی موسیقی برای او به ارمغان آورد.
adjective
ممتاز، خبره، کاردان
- The blue-ribbon lawyer presented a compelling case and won the trial.
- وکیل خبره دعوی قانع‌کننده‌ای ارائه کرد و در دادگاه پیروز شد.
- The blue-ribbon chef prepared a delicious meal for the restaurant's VIP guests.
- سرآشپز کاردان برای مهمانان VIP رستوران، غذای خوشمزه‌ای را آماده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blue ribbon

  1. noun first place
    Synonyms: award, championship, cordon bleu, crown, cup, decoration, first prize, laurels, palms, trophy, victory

ارجاع به لغت blue ribbon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blue ribbon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blue-ribbon-2

لغات نزدیک blue ribbon

پیشنهاد بهبود معانی