گذشتهی ساده:
boardedشکل سوم:
boardedسوم شخص مفرد:
boardsوجه وصفی حال:
boardingشکل جمع:
boardsصحنهی تئاتر، تختهبندی کف صحنه
(در پانسیونها و برخی هتلها) بستر و خوراک، اتاق و سه وعده غذا
در مرحلهی نقشهکشی، مورد مطالعه
پانسیون شدن یا کردن، (کسی را) به مدرسه شبانهروزی فرستادن
1- از لبهی کشتی پرت شدن 2- گم شدن، از دست رفتن، ناموفق بودن، از رسم افتادن
1- در کشتی، بر عرشهی کشتی 2- (اتوبوس و هواپیما و ترن و غیره) سوار
محل اقامتی که صبحانه و یک وعدهی غذایی دیگه داده میشود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «board» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/board