با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bobbin

ˈbɑːbɪn ˈbɒbɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ماسوره (خیاطی)
- Don't forget to check if there is enough thread on your bobbin.
- فراموش نکنید که بررسی کنید که آیا نخ کافی در ماسوره‌ی شما وجود دارد یا خیر.
- The bobbin ran out of thread in the middle of sewing a straight line.
- وسط دوخت یک خط مستقیم نخ ماسوره تمام شد.
noun countable
قرقره
- The technician replaced the old bobbin with a new one in order to improve production efficiency.
- تکنسین به منظور بهبود راندمان تولید، قرقره‌ی قدیمی را با یک نمونه‌ی جدید جایگزین کرد.
- The worker quickly changed the empty bobbins on the weaving machine.
- کارگر به‌سرعت قرقره‌های خالی دستگاه بافندگی را عوض کرد.
noun countable
برق بوبین (قطعه‌ای که از یک سیم تشکیل شده است که به شکل سیم‌پیچ دور هسته پیچانده می‌شود)
- She picked up the bobbin and began winding the wire carefully.
- بوبین را برداشت و با دقت شروع به پیچیدن سیم کرد.
- The machine required a specific type of bobbin for efficient wire winding.
- این دستگاه برای سیم‌پیچی کارآمد به نوع خاصی از بوبین نیاز داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bobbin

  1. noun A winder around which thread or tape or film or other flexible materials can be wound
    Synonyms: spool, reel, braid, coil, cord, cylinder, pin, quill, ratchet, spindle

ارجاع به لغت bobbin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bobbin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bobbin

لغات نزدیک bobbin

پیشنهاد بهبود معانی