امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bollix

ˈbɑːlɪks ˈbɒlɪks
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
بهم ریختن، سرهم بندی کردن، قاطی پاتی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bollix

  1. verb Make a mess of, destroy or ruin
    Synonyms:
    botch bodge bumble fumble botch-up muff blow flub screw up ball up spoil muck up bungle fluff bollix up bollocks bollocks up bobble mishandle louse up foul-up mess up

ارجاع به لغت bollix

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bollix» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bollix

لغات نزدیک bollix

پیشنهاد بهبود معانی