امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Boney

American: ˈboʊni British: boney
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

استخوانی، استخوان‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boney

  1. adjective Having bones especially many or prominent bones
    Synonyms:
    bony
    Antonyms:
    boneless
  1. adjective Being very thin
    Synonyms:
    scraggy scrawny skinny underweight weedy

ارجاع به لغت boney

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boney» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boney

لغات نزدیک boney

پیشنهاد بهبود معانی