با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Booty

ˈbuːti ˈbuːti ˈbuːti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    booties

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
غنیمت جنگی، غارت، تاراج، یغما
- the booties Nadder Shah brought from India
- غنایمی که نادرشاه از هند آورد
- Their horses were laden with booty.
- اسب‌های آنان با اموال غارت‌شده بار شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد booty

  1. noun loot
    Synonyms: boodle, gain, goods, haul, pickings, plunder, spoils, swag, takings

ارجاع به لغت booty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «booty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/booty

لغات نزدیک booty

پیشنهاد بهبود معانی