امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bottleneck

ˈbɑːt̬lnek ˈbɒtlnek
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
گلوگاه (بخشی از معبر که حجم تردد در آن بیش از ظرفیت باشد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The bottleneck in the highway caused a major traffic jam.
- گلوگاه بزرگراه باعث ایجاد ترافیک شدید شد.
- The city council discussed solutions to the bottleneck problem on the busy street.
- شورای شهر برای حل مشکل گلوگاه خیابان شلوغ به بحث و تبادل نظر پرداخت.
noun countable
مجازی تنگنا
- the bottlenecks in production
- تنگناهای تولید
- A bottleneck in communication between departments is hindering our project.
- تنگنا در ارتباط بین بخش‌ها پروژه‌ی ما را دچار اختلال کرده است.
adjective
کم‌پهنا، باریک
- The bottleneck path made it difficult for cars to pass through.
- مسیر کم‌پهنا تردد خودروها را دشوار می‌کرد.
- The bottleneck entrance made it hard for the crowd to enter the venue.
- ورودی باریک ورود جمعیت به سالن را سخت می‌کرد.
verb - transitive
با تنگنا مواجه کردن، متوقف کردن
- A lack of funding bottlenecked the progress of the research project.
- کمبود بودجه پیشرفت پروژه‌ی تحقیقاتی را با تنگنا مواجه کرد.
- The construction project was bottlenecked by a shortage of materials.
- پروژه‌ی ساخت‌وساز به دلیل کمبود مصالح متوقف شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bottleneck

  1. noun obstacle
    Synonyms:
    barrier block blockage clog congestion hindrance hold-up impediment jam obstruction snag traffic jam

ارجاع به لغت bottleneck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bottleneck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bottleneck

لغات نزدیک bottleneck

پیشنهاد بهبود معانی