با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bough

baʊ baʊ baʊ baʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ادبی شاخه، ترکه، تنه‌ی درخت
- under the shade of leafy boughs
- زیر سایه‌ی شاخه‌های پربرگ
- The bird built its nest on a sturdy bough.
- پرنده لانه‌اش را روی یک شاخه‌ی تنومند ساخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bough

  1. noun branch
    Synonyms: arm, fork, limb, offshoot, shoot, sprig, sucker

ارجاع به لغت bough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bough

لغات نزدیک bough

پیشنهاد بهبود معانی