با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bout

baʊt baʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bouts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کشمکش، تقلا، یک دور مسابقه یا بازی
- a championship bout
- مسابقه‌ی قهرمانی
- a bout of shopping
- یک سری خرید از مغازه
- a bout of the flu
- مدتی دچار سرماخوردگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bout

  1. noun period of time in which something occurs
    Synonyms: course, fit, go, round, run, session, shift, spell, stint, stretch, tear, term, tour, trick, turn
  2. noun competitive fight
    Synonyms: bat, battle, boxing match, competition, contest, encounter, engagement, go, match, round, set-to, struggle

ارجاع به لغت bout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bout

لغات نزدیک bout

پیشنهاد بهبود معانی