با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Boyfriend

ˈbɔɪfrend ˈbɔɪfrend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    boyfriends

توضیحات

مخفف این لغت BF است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
دوست‌پسر
- My boyfriend and I are going on a trip next week.
- من و دوست‌پسرم هفته‌ی آینده به مسافرت می‌رویم.
- They have been together for two years. He is a great boyfriend.
- آن‌ها دو سال است که با هم هستند. او دوست‌پسر خیلی خوبی است.
adjective
استایل بوی‌فرند (سبکی از لباس‌های زنانه، که از لباس‌های مردانه‌ی متناظر منشأ می‌گیرند.)
- a boyfriend jacket
- کت بوی‌فرند
- She wore her favorite pair of boyfriend jeans with a cute blouse.
- او شلوار جین بوی‌فرند مورد علاقه‌ی خود را با یک بلوز زیبا پوشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boyfriend

  1. noun male acquaintance or romantic companion
    Synonyms: admirer, beau, companion, confidant, date, escort, fiancé, flame, follower, friend, intimate, partner, soul mate, steady, suitor, swain, sweetheart, young man
    Antonyms: girlfriend

ارجاع به لغت boyfriend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boyfriend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boyfriend

لغات نزدیک boyfriend

پیشنهاد بهبود معانی