با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Brain Death

ˈbreɪnˈdeθ breɪndeθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun phrase
مرگ مغزی
- to be brain dead
- از نظر فعالیت مغزی مرده بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brain death

  1. noun cerebral death
    Synonyms: irreversible coma, local death, somatic death

ارجاع به لغت brain death

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brain death» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brain death

لغات نزدیک brain death

پیشنهاد بهبود معانی