با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Brander

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
علامت‌گذار (ابزاری فلزی برای حک کردن علامت و شماره و غیره روی حیوانات اهلی و چوب و غیره)
- The brander left a mark on the cattle's hide.
- علامت‌گذار اثری روی پوست گاو گذاشت.
- The brander was heated up.
- علامت‌گذار داغ شد.
verb - transitive verb - use participle
تخته‌کوبی کردن (دیوار)
- He brandered the concrete walls.
- او دیوارهای بتنی را تخته‌کوبی کرد.
- The carpenter brandered the wall.
- نجار دیوار را تخته‌کوبی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت brander

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brander» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brander

لغات نزدیک brander

پیشنهاد بهبود معانی