امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brandish

ˈbrændɪʃ ˈbrændɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    brandished
  • شکل سوم:

    brandished
  • سوم‌شخص مفرد:

    brandishes
  • وجه وصفی حال:

    brandishing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
زرق و برق دادن (شمشیر)، به اهتزاز درآوردن (شمشیر و تازیانه)، تکان دادن سلاح (از روی تهدید)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The victorious soldiers brandished their swords.
- سربازان پیروز، شمشیرهای خود را در هوا تکان می‌دادند.
- She was standing in front of the theatre brandishing the tickets.
- جلو تئاتر ایستاده بود و بلیط‌ها را سر دست تکان می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brandish

  1. verb flaunt, swing around
    Synonyms:
    come on strong display disport exhibit expose flash gesture parade raise shake show show off sport swing threaten throw weight around trot out warn wield
    Antonyms:
    not show

ارجاع به لغت brandish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brandish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brandish

لغات نزدیک brandish

پیشنهاد بهبود معانی