امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brawl

brɒːl brɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    brawled
  • شکل سوم:

    brawled
  • سوم‌شخص مفرد:

    brawls
  • وجه وصفی حال:

    brawling
  • شکل جمع:

    brawls

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
داد و بیداد، سرو صدا کردن، نزاع وجدال کردن، جنجال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Three of his front teeth were knocked out in a brawl.
- در یک زد و خورد سه دندان جلوش کنده شد.
- In that square the roughnecks brawled every night.
- در آن میدان، هر شب لات‌ها کشمکش و جنجال می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brawl

  1. noun nasty fight
    Synonyms:
    affray altercation argument battle battle royal bickering broil clash disorder dispute donnybrook duke out feud fight fracas fray free-for-all fuss hassle melee quarrel rhubarb riot row ruckus rumble rumpus scrap scuffle squabble tumult uproar wrangle
    Antonyms:
    peace truce
  1. verb fight nastily
    Synonyms:
    altercate argue battle bicker buck caterwaul dispute kick up a row quarrel raise Cain roughhouse row rumble scrap scuffle spat squabble tussle wrangle wrestle
    Antonyms:
    make peace

ارجاع به لغت brawl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brawl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brawl

لغات نزدیک brawl

پیشنهاد بهبود معانی