با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Break Camp

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

collocation
اردوگاه را ترک کردن
collocation
اردوگاه یا خیمه‌گاه را بر چیدن و رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break camp

  1. verb leave a camp
    Synonyms: clear out, decamp, depart, go away, leave, move, pull out, pull up stakes, ride off, set out, split, take off, vacate

ارجاع به لغت break camp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break camp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/break-camp

لغات نزدیک break camp

پیشنهاد بهبود معانی