با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Breakout

ˈbreɪkaʊt ˈbreɪkaʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    breakouts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
فرار ناگهانی (از زندان و محاصره و غیره)، گریز
- The police were called to the scene of a violent breakout at the local bar.
- پلیس به محل وقوع یک گریز خشونت‌آمیز در نوار محلی فراخوانده شد.
- There has been a mass breakout from one of Germany's top security jails.
- فرار گسترده‌ای از یکی از زندان‌های امنیتی آلمان رخ داده است.
adjective
برتر، برجسته
- the breakout book
- کتاب برجسته
- The breakout star of the show stole the spotlight with her incredible performance.
- ستاره‌ی برتر نمایش با اجرای باورنکردنی‌اش توجهات را به خود جلب کرد.
adjective
زمان استراحت
- a breakout session
- زمان استراحت جلسه
- a breakout meeting
- زمان استراحت ملاقات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breakout

  1. noun The act or an instance of escaping, as from confinement or difficulty
    Synonyms: break, decampment, escape, escapement, flight, jailbreak, getaway, lam, gaolbreak, prisonbreak, prison-breaking

ارجاع به لغت breakout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breakout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breakout

لغات نزدیک breakout

پیشنهاد بهبود معانی