امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Breast

brest brest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    breasted
  • شکل سوم:

    breasted
  • سوم‌شخص مفرد:

    breasts
  • وجه وصفی حال:

    breasting
  • شکل جمع:

    breasts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
کالبدشناسی پستان، ممه link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A baby drinks milk from the mother's breast.
- نوزاد از پستان مادر شیر می‌خورد.
- The doctor examined her breasts.
- پزشک پستان‌های او را معاینه کرد.
- That woman has small breasts.
- اون زن ممه‌های کوچیکی داره.
noun countable
جانورشناسی سینه (قسمت جلویی بدن پرنده) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده
- The hunter aimed his gun at the pheasant's breast.
- شکارچی تفنگش را به سمت سینه‌ی قرقاول نشانه رفت.
- The bird flapped its wings, showing off its colorful breast feathers.
- پرنده بال‌هایش را تکان داد و پرهای رنگارنگ سینه‌اش را نشان داد.
- a bird with a yellow breast
- پرنده‌ای با سینه‌ی زرد
noun countable uncountable
غذا و آشپزی سینه (گوشت قسمت جلویی بدن پرنده یا حیوان دیگر) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده
- I marinated the chicken breast.
- سینه‌ی مرغ را مرینیت کردم.
- The turkey breast was tender and juicy.
- سینه‌ی بوقلمون نرم و آبدار بود.
- breast of lamb
- (گوشت) سینه‌ی گوسفند
noun countable
پوشاک سینه
- Their breasts were laden with medals.
- سینه‌ی آن‌ها پر از مدال بود.
- breast pocket
- جیب جلو جامه
noun countable
ادبی سینه، صدر (انسان)
- She held the baby close to her breast.
- او بچه را نزدیک سینه‌اش نگه داشت.
- The bullet pierced Hassan's breast.
- گلوله سینه‌ی حسن را سوراخ کرد.
- She held the child to her breast.
- کودک را در آغوش گرفت.
noun countable
ادبی مجازی دل، سینه، وجدان
- the breast of the sea
- دل دریا
- Patriotism welled in my breast.
- عشق میهن در سینه‌ام موج می‌زد.
noun countable
ته (معدن و غیره)
- The miners reached the breast of the tunnel.
- معدنچیان به ته تونل رسیدند.
- The workers were eager to reach the breast of the excavation.
- کارگران مشتاق بودند که به ته حفاری برسند.
verb - transitive
مجازی مواجه شدن، روبه‌رو شدن، رویارو شدن
- He must breast his fears.
- باید با ترس‌هایش مواجه شود.
- We must breast the storm of criticism and stay true to our beliefs.
- باید با طوفان انتقاد رویارو شویم و به باورهایمان وفادار بمانیم.
verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی بالا رفتن
- The hunters breasted up the slope.
- شکارچیان سینه‌خیز از سربالایی بالا رفتند.
- The hiker breasted the rocky cliff with skill and agility.
- کوهنورد با مهارت و چابکی از صخره‌ی سنگی بالا رفت.
verb - transitive
با سینه جلو رفتن (در شنا یا از میان جمعیت و غیره)
- We breasted through the crowd.
- با فشار (یا تنه زدن) از میان جمعیت رد شدیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breast

  1. noun front of upper body
    Synonyms:
    bosom bust chest front mammary glands mammilla nipple teat udder
  1. noun feelings, conscience
    Synonyms:
    being bosom character core emotions essential nature heart mind psyche seat of affections sentiments soul spirit thoughts

Collocations

  • chimney breast

    (انگلیس) برآمدگی دیوار در اطراف بخاری چوب‌سوز دیواری (یا شومینه)، سینه‌ی بخاری

Idioms

  • beat one's breast

    تظاهر به احساس غم یا گناه یا پشیمانی کردن، سنگ چیزی را بر سینه زدن

  • make a clean breast of

    کاملاً اقرار کردن، (گناه و تقصیر و سر و غیره) آشکار کردن

سوال‌های رایج breast

معنی breast به فارسی چی میشه؟

کلمه "breast" در زبان انگلیسی به معنای "سینه" است و کاربردهای مختلفی دارد. در زیر به بررسی معانی، کاربردها و نکات جالب مرتبط با این کلمه می‌پردازیم.

معانی و کاربردها

1. سینه انسان:

- اصلی‌ترین و رایج‌ترین معنی "breast"، سینه انسان است. به طور خاص، این کلمه بیشتر به سینه‌های زنان اشاره دارد که دارای غدد شیری برای تولید شیر هستند. سینه‌ها به عنوان نشانه‌ای از زنانگی و باروری در بسیاری از فرهنگ‌ها شناخته می‌شوند.

2. سینه حیوانات:

- این کلمه همچنین می‌تواند به سینه حیوانات نیز اشاره کند. در این زمینه، "breast" به معنای ناحیه‌ای از بدن است که در قسمت جلویی و بالای حیوانات قرار دارد.

3. سینه در اصطلاحات پزشکی:

- در پزشکی، معاینه سینه و بررسی سلامتی آن (مانند ماموگرافی) اهمیت ویژه‌ای دارد. بسیاری از بیماری‌ها، از جمله سرطان سینه، از طریق بررسی‌های منظم قابل شناسایی هستند.

4. کاربردهای مجازی:

- "Breast" در زبان محاوره‌ای و ادبیات نیز به معنای احساسات و عواطف به کار می‌رود. به عنوان مثال، "to have a heavy breast" به معنای داشتن احساس سنگینی یا غم است.

5. غذا:

- در زمینه تغذیه، "breast" به قسمت‌های مختلفی از گوشت مرغ یا بوقلمون اشاره می‌کند. گوشت سینه مرغ یکی از منابع پروتئینی محبوب در غذاها است.

نکات جالب

- نمادین بودن: سینه‌ها در فرهنگ‌های مختلف نماد باروری، زنانگی و زیبایی هستند. در بسیاری از هنرها و ادبیات، سینه‌ها به عنوان نماد عشق و جاذبه جنسی به تصویر کشیده شده‌اند.

- تاریخچه: در تاریخ، سینه‌ها در بسیاری از فرهنگ‌ها به عنوان نشانه قدرت و فرزندآوری در نظر گرفته می‌شدند. در برخی از تمدن‌ها، مجسمه‌هایی از زنان با سینه‌های بزرگ به عنوان نماد باروری ساخته می‌شدند.

- زایمان و شیردهی: سینه‌ها نقش مهمی در زایمان و شیردهی ایفا می‌کنند. شیردهی نه تنها برای تأمین تغذیه نوزادان حائز اهمیت است، بلکه ارتباط عاطفی بین مادر و فرزند را نیز تقویت می‌کند.

- تأثیر در سلامت روان: سینه‌ها می‌توانند بر روی سلامت روان زنان تأثیر بگذارند. برخی از زنان ممکن است به دلیل نگاه‌های اجتماعی و فشارهای فرهنگی، احساس ناخوشایندی نسبت به سینه‌های خود داشته باشند.

- توسعه فناوری: با پیشرفت علم و فناوری، روش‌های نوین برای بررسی و درمان مشکلات مربوط به سینه‌ها ایجاد شده است. از جمله این روش‌ها می‌توان به جراحی‌های زیبایی و درمان‌های پیشگیرانه اشاره کرد.

ارجاع به لغت breast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breast

لغات نزدیک breast

پیشنهاد بهبود معانی