با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bred

bred bred
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    breeds
  • وجه وصفی حال:

    breeding

معنی

noun adverb
پروردن ،پروراندن ،بار آوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bred

  1. adjective developed
    Synonyms: cultivated, cultured, educated, raised, reared, brought up, trained, refined, produced, propagated
    Antonyms: unrefined, crude, coarse, unpolished, impolite

ارجاع به لغت bred

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bred» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bred

لغات نزدیک bred

پیشنهاد بهبود معانی