با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Breech

briːtʃ briːtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    breeches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
شلوار، شلوار کوتاه، شلوارک
- the actor's tight-fitting breeches
- شلوارک تنگ بازیگر
- The tailor measured him for a new pair of breeches.
- خیاط برای دوختن یک شلوارک جدید اندازه‌های او را گرفت.
noun countable uncountable
پزشکی زایمان بریچ، جنینی که به جای سرش نشیمنگاهش در انتهای کانال زایمان قرار می‌گیرد
noun countable
کالبدشناسی کفل، کپل، نشیمن، سرین
noun countable
ته تفنگ، ته توپ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breech

  1. noun Opening in the rear of the barrel of a gun where bullets can be loaded
    Synonyms: rear of barrel, rear of tube

ارجاع به لغت breech

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breech» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breech

لغات نزدیک breech

پیشنهاد بهبود معانی