گذشتهی ساده:
brickedشکل سوم:
brickedسومشخص مفرد:
bricksوجه وصفی حال:
brickingشکل جمع:
bricksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با دیوار آجری محصور کردن، با آجر پر کردن
با دیواری آجری مجزا کردن
با دیوار آجری محصور کردن، با آجر پر کردن
come down on someone like a ton of bricks
(عامیانه) خشم خود را نشان دادن، (به خاطر عمل بدی که شده) کسی را سخت مؤاخذه کردن
(امریکا - عامیانه) اعتصاب کردن
بدون وسایل لازم اقدام به کاری کردن
bang one's head against a brick wall
نیروی خود را به هدر دادن و به جایی نرسیدن
حرف نسنجیده و بیجا زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brick» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brick