امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brilliant

ˈbrɪljənt ˈbrɪljənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more brilliant
  • صفت عالی:

    most brilliant

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
تابان، مشعشع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the brilliant light of the sun
- نور خیره‌کننده‌ی خورشید
- his brilliant achievements in the field of physics
- دستیابی‌های چشمگیر او در رشته‌ی فیزیک
adjective
زیرک، بااستعداد
noun countable
برلیان، الماس درخشان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brilliant

  1. adjective shining, glowing in appearance
    Synonyms: ablaze, bright, coruscating, dazzling, effulgent, flashy, fulgent, gleaming, glittering, glossy, incandescent, intense, lambent, lucent, luminous, lustrous, radiant, refulgent, resplendent, scintillating, showy, sparkling, vivid
    Antonyms: dark, dull, dulled
  2. adjective famous, outstanding
    Synonyms: celebrated, distinguished, eminent, excellent, exceptional, glorious, illustrious, magnificent, prominent, splendid, superb
    Antonyms: normal, typical
  3. adjective very intelligent
    Synonyms: accomplished, acute, astute, brainy, bright, clever, discerning, eggheaded, Einstein, expert, genius, gifted, ingenious, intellectual, inventive, knowing, knowledgeable, masterly, penetrating, profound, quick, quick-witted, sharp, smart, talented, whip, whiz kid
    Antonyms: stupid, unaware, unintelligent

Collocations

  • a brilliant career

    شغل یا حرفه‌ی بسیار خوب، سابقه‌ی درخشان

  • a brilliant color

    رنگ روشن، رنگ نورانی، رنگ تابناک

  • a brilliant smile

    لبخند نورانی، لبخند درخشان، لبخند شادی‌آمیز

ارجاع به لغت brilliant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brilliant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brilliant

لغات نزدیک brilliant

پیشنهاد بهبود معانی