با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bring Out

brɪŋ aʊt brɪŋ aʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
آشکار کردن، پدیدار کردن
- The comedian's jokes really bring out the laughter in the audience.
- شوخی‌های کمدین واقعاً باعث خنده‌ی حضار شد.
- The new song brought out a range of emotions in me.
- آهنگ جدید باعث پدیدار شدن انواع احساسات در من شد.
phrasal verb
باعث رشد و توسعه شدن، پرورش دادن، باعث بالندگی شدن، شکوفا کردن
phrasal verb
تولید و عرضه کردن، ایجاد کردن، به ظهور رساندن
phrasal verb
بیان کردن، فاش کردن، ذکر کردن، به زبان آوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bring out

  1. verb draw out
    Synonyms: bring to light, emphasize, expose, highlight, introduce, publish, utter
  2. phrasal verb Place (something new for public sale) on the market
  3. phrasal verb Make a shy person more confident
  4. phrasal verb Cause a visible symptom such as spots or a rash

ارجاع به لغت bring out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bring out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bring-out

لغات نزدیک bring out

پیشنهاد بهبود معانی