امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bristling

ˈbrɪslɪŋ ˈbrɪslɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bristled
  • شکل سوم:

    bristled
  • سوم‌شخص مفرد:

    bristles

معنی

adjective
زبر و پر پشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bristling

  1. verb To display in abundance
    Synonyms:
    swarming teeming pullulating flowing overflowing abounding crawling
  1. verb Be in a state of movement or action
    Synonyms:
    fuming angering raging uprising bridling toasting bursting strutting steaming seething ruffling foaming brushing burning abounding exploding

ارجاع به لغت bristling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bristling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bristling

لغات نزدیک bristling

پیشنهاد بهبود معانی