امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Browbeat

ˈbraʊbiːt ˈbraʊbiːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
عتاب کردن، تشر زدن، نهیب زدن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد browbeat

  1. verb castigate, nag
    Synonyms:
    badger bludgeon bluster bulldoze bully coerce cow despotize domineer dragoon frighten harass hector intimidate lean on lord it over oppress overawe overbear put heat on put the chill on put through the wringer threaten tyrannize
    Antonyms:
    boost coax compliment praise

ارجاع به لغت browbeat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «browbeat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/browbeat

لغات نزدیک browbeat

پیشنهاد بهبود معانی