با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Brownie

ˈbraʊni ˈbraʊni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    brownies

معنی

noun
دختر پیشاهنگ هشت‌ساله تا یازده‌ساله، یک‌جور دوربین عکاسی، نوعی نان شیرینی میوه‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brownie

  1. noun Fairy
    Synonyms: elf, fairy, pixie, spirit, sprite, cake, cooky, goblin, hob, gremlin, pixy, imp
  2. noun Girl Scout
    Synonyms: explorer, tenderfoot, camper

ارجاع به لغت brownie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brownie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brownie

لغات نزدیک brownie

پیشنهاد بهبود معانی